نشر و توزیع آثار حجت الاسلام آزادبخت

این وبلاگ مختص به نشر و توزیع آثار مکتوب حجت الاسلام باقر آزادبخت -زید عزه- و دریافت نظرات خوانندگان آنها می باشد و هیچ فعالیت دیگری ندارد

نشر و توزیع آثار حجت الاسلام آزادبخت

این وبلاگ مختص به نشر و توزیع آثار مکتوب حجت الاسلام باقر آزادبخت -زید عزه- و دریافت نظرات خوانندگان آنها می باشد و هیچ فعالیت دیگری ندارد

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب نقش تاریخ فقه در بازشناخت فقه و تحول آن» ثبت شده است

با سلام و عرض تسلیت ایام حزن آل الله -علیهم السلام-

مخاطبان فاضل و خوانندگان ارجمند؛ با توجه به اینکه چهارماه از راه اندازی این وبلاگ می گذرد، لازم است که بازخورد گیری مناسبی از نظرات خوانندگان محترم و فاضل به عمل آید.

هدف از این وبلاگ، همان هدفی است که در نگارش کتب و مقالات دنبال شده است. وبلاگ به دنبال ایجاد فضایی برای اندیشیدن جدی تر (به نسبی بودن این معیار توجه داشته باشید) درباره مبانی و مباحث علمی در عرصه فقه و اصول و فلسفه و علوم قرآنی در سطح طلاب سطح یک تا سطح سه است. فایده این کار و نقش سازنده آن در پرورش روحیه طلبه چیز پنهانی نیست و نیاز به بسط ندارد. ضرورت این کار نیز با توجه به تنزل مباحث در برخی محافل علمی و آمیختگی احساس و گرایش های اجتماعی و علمی با بحث برهانی و استدلالی، کاملا روشن است. چه اینکه اگر بحث علمی و برهانی را مورد مسامحه قرار دهیم و چند صباحی از آن غفلت کنیم، دامنه رخوت ناشی از آن به قضاوت ها، تصمیم ها و عمل جامعه علمی کشیده می شود. به همین دلیل همواره به گفتگوی استدلالی و علمی نیازمندیم.

علاوه بر این برخی مبانی مهم علمی نیز کمتر مورد توجه قرار گرفته و می گیرند. چنانکه برخی مباحث نیز به نظر نویسنده رسیده که گمان می کند آن مباحث -که نتایج آن مبانی و حاصل جمع آنها است- علی رغم صحت، مورد غفلت یا انکار قرار گرفته و برخی از بزرگان و اساتید به نحو قابل تاملی بر خلاف آن سیر می کنند.

این عوامل موجب نگارش کتب و سپس سامان یافتن این وبلاگ شد. با این همه خاصیت فضای انتزاعی، غفلت طبیعی از ذائقه مخاطب است. این واقعیت موجب می شود که همواره نظرخواهی از مخاطب را لازمه کار خود بدانیم.

با توجه به آنچه گفته شد از همه خوانندگان و مخاطبان وبلاگ متواضعانه خواهانیم که پیش از انتشار مطلب بعدی در وبلاگ، با هدف بهبود فعالیت و ارتقای کیفیت و کمیت، نظرات سازنده خود -اعم از نقد شکلی، محتوایی و مبنایی و پیشنهاد تکمیلی- را نسبت به فعالیت این وبلاگ و نیز نسبت به یکایک مطالب مندرج در آن در قالب نظر خصوصی یا کامنت به ادمین ارائه کنند.

هر گونه مطلبی -فارغ از درستی آن در نگاه ما- برای ما به احتمال زیاد قابل استفاده است.

با تشکر.

یکم مهر ماه

پی نوشت: خیالتان راحت، تا در نظر سنجی به میزان قابل قبولی شرکت نکنید، مطلب بعدی بارگزاری نمی شود. (30 مهر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۴
کاربر بیان
نکته ای تاریخی در حاشیه فصل یکم کتاب «نقش تاریخ فقه در بازشناخت فقه و تحول آن» صص 43-44
سید نورالدین عاملی (محشی فوائد مدنیه) فاصله زمانی زیادی با امین استرآبادی نداشته است و خود از خاندان علم بوده و برادر صاجب مدارک و صاحب معالم است. البته این سخن به این معنا نیست که خود صاحب مدارک و صاحب معالم برادر بوده اند! آنچه که از کنار هم گذاشتن قرائن تاریخی به دست می آید این است که این دو برادر نبوده اند و بلکه صاحب معالم، دائی صاحب مدارک بوده است. تصویری که از کنار هم گذاشتن این قرائن به دست می آید چنین است که پدر صاحب مدارک نخست با دختر شهید ثانی ازدواج کرده و از او دارای صاحب مدارک می شود و سپس -پس از شهید ثانی- با همسر شهید ثانی -که والده صاحب معالم است- ازدواج کرده و دارای سید عالمی مذکور می شود. بنابراین سید عاملی برادر مادری صاحب معالم بوده و برادر پدری صاحب مدارک است و صاحب معالم دائی صاحب مدارک است. با این توضیحات روشن شد که نسبت زوجه نخست پدر صاحب مدارک با زوجه دوم ایشان نسبت دختر و مادری نبوده است. زیرا در این صورت پدر صاحب مدارک نمی توانسته ام الزوجه خود را پس از شهید ثانی نکاح نماید.

     حل این معما به این است که بدانیم که شهید ثانی دست کم دو زوجه داشته که از یک زوجه -که طبیعتا و عادتا، زوجه اول ایشان بوده- صاحب دختری شده که سبب مصاهرت پدر صاحب مدارک با شهید ثانی شده و صاحب مدارک نیز نوه دختری شهید محسوب می گردد. زوجه دوم شهید ثانی که والده شیخ حسن صاحب معالم بوده و پس از شهید ثانی نیز برای پدر صاحب مدارک، فرزند آوری داشته است -و لذا ظاهرا جوان تر از زوجه پیشین شهید ثانی بوده- هم زوجه جد مادری صاحب مدارک بوده و هم زوجه پدر ایشان بوده است. به هر روی اینکه شهید ثانی جد -مادری- صاحب مدارک بوده و صاحب مدارک و این جناب عاملی برادر بوده اند مستلزم این نیست که عاملی برادر مادری صاحب مدارک نیز بوده و به این ترتیب نوه دختری شهید ثانی باشد. زیرا عاملی در همین حواشی فوائد مدنیه بار ها (در صفحات 42، 51، 295) از تعبیر برادر برای شیخ حسن صاحب معالم استفاده می کند. پس قهرا برادر امی صاحب معالم بوده -نه برادر ابی- نه اینکه مانند صاحب مدارک، خواهر زاده او باشد زیرا به دائی، برادر نمی گویند. همچنین روشن شد که صاحب معالم و صاحب مدارک هر دو از نسل شهید ثانی هستند اما جناب عاملی نه از پسران شهید است و نه از نسل دختری وی و هیچ ارتباط خونی با شهید ثانی ندارد. پس تعبیر «جد امی» درباره شهید ثانی نسبت به جناب عاملی موجه نیست.

خلاصه اینکه صاحب معالم -که فرزند شهید ثانی است- دایی ناتنی (ابی) صاحب مدارک -نوه دختری شهید ثانی- است و قهرا برادر همدیگر نیستند. این در حالی است که سید نورالدین عاملی (محشی فوائد المدنیه) برادر این دایی و خواهر زاده است؛ برادر مادری صاحب معالم و برادر پدری صاحب مدارک. ولی با این درهم تنیدگی سید نورالدین با خانواده شهید ثانی و با وجود اینکه برادر پسر و نوه شهید ثانی است، اما هیچ نسبتی میان او و شهید ثانی برقرار نیست. این همان نسبت عجیب شهید ثانی با وی است.

     با این توضیحات ملاحظاتی بر مطالب میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء وارد می گردد. ر ک : ریاض العلماء ج 4 صص 158-157 (نقل ما از : الفوائد المدنیة ص 19)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۰۱
کاربر بیان

(برشی از کتاب «نقش تاریخ فقه در بازشناخت فقه و تحول آن» ص 33)

  او خود داماد استادش میرزا[سید] محمد استرآبادی[1] صاحب کتب رجالی معروف بوده است[2]. داماد او نیز فردی از خطه استرآباد به نام سید امیر محمد مومن استرآبادی بوده است[3]. میرزا عبدالله افندی این سید را در حج دیده است[4]. او بعدا در سال 1087 به اتهام تغوط در مسجد معظم توسط دستگاه حاکمه مکه گردن زده و به شهادت می‌رسد[5]. به هر روی استرآبادی غیر از این صبیه که متعلقه سید امیر محمد مومن بوده، فرزندان ذکوری نیز به نام‌های زین العابدین، جمال الدین، حیدر[6]، ابوالحسن و علی[7] داشته که همگی اهل علم بوده اند. در نقل دیگری یکی از فرزندان او که کنیه اش ابوجعفر بوده، شخصی فاضل،عالم،شاعر و ادیب شمرده شده که در هند اقامت داشته است[8]. داماد و فرزندان او و محمد محسن بن محمد مومن استرآبادی از جمله شاگردان وی بوده اند[9].

   پس از روشن شدن تاریخ اجمالی زندگی وی مناسب است که به برخی اشتباهاتی که بعضی از نویسندگان در باب سرگذشت و حتی نام وی مرتکب شده اند اشاره کنیم. برخی به اشتباه او را قدری قدیمی‌تر گمان گرده و پیش از صاحب مدارک دانسته اند[10] در حالی که او به تصریح خودش[11]، شاگرد صاحب مدارک بوده و چنانکه گذشت بر مدارک تعلیقه نوشته است. برخی نیز تفاوت او را با استادش میرزا محمد استرآبادی درک نکرده و از وی نیز به نام میرزا محمد استرآبادی نام برده اند[12] در حالی که محمد امین سید نبوده است. البته ظاهرا این عده او را با میرزا محمد نیشابوری اخباری، و نه با میرزا محمد استرآبادی رجالی، اشتباه گرفته اند. چرا که مرگ وی را به وسیله قتل به دست اصولیون در کاظمین دانسته اند. این نویسندگان صاحب فوائد مدنیه را متاخر از وحید بهبهانی و کشته شده در سال 1232- دویست سال بعد از زمان امین استرآبادی[13]- پنداشته اند. این در حالی است که این اوصاف بر سید محمد اخباری معروف صدق می‌کند. شاید علت این اشتباه فاحش شباهت‌های زیاد میر محمد اخباری به مجموع میرزا محمد استرآبادی و امین استرآبادی بوده است.

    میرزا محمد اخباری که بعد از زمان حیاتش به سید محمد معروف گشت[14]، خود متولد هند بوده، مادرش استرآبادی می‌باشد، پدرش در نیشابور به دنیا آمده و جد پدری اش در اراضی استرآباد ساکن بوده است. از این رو به نیشابوری استرآبادی اشتهار یافته است. صبیه او زوجه سوم ملا‌هادی سبزواری بوده است[15]. از طرف دیگر او نیز سه کتاب را در احوال رجال نگاشته است[16]. یکی از همین کتب که صحیفة الصفاء فی ذکر اهل الاجتباء و الاصطفاء نام داشته و در دو مجلد نگاشته شده و از دو کتاب دیگر او ضخیم‌تر بوده است، در لقب و صفت با نهج المقال[17] میرزای استرآبادی که آن نیز کتاب رجال کبیر استرآبادی لقب داشته، مشابهت دارد. او در این کتاب احوال معاصرین خود مانند صاحب ریاض را نیز نقل می‌کند[18]. از سوی دیگر هیچ کس اندازه سید محمد اخباری در اخباری گری تعصب و تصلب نداشته و شاید بتوان او را متعصب‌تر از خود امین دانست. او همانند امین در زمینه عقاید نیز کتبی را تالیف می‌کند و حتی یکی از آنها بعدها به وسیله یکی از شاگردانش به فارسی ترجمه شده و‌ آیینه شاهی نام می‌گیرد[19]؛ شبیه همان دانشنامه شاهی امین استرآبادی. به هر روی پیگیری‌های آقا محمدعلی بهبهانی کرمانشاهی و صاحب ریاض در کنار رفتارهای پر حاشیه سید محمد اخباری موجب شد که آنان فقیه درجه یک عصر و شاگرد برتر وحید بهبهانی یعنی شیخ جعفر کاشف الغطاء را پیش انداخته و او نیز پس از مدت مدیدی که با برخوردهای بی شرمانه و نسبت‌های ناروایی از سوی میرزا محمد مواجه می‌گردد، کشف الغطائی دیگر در رد سید محمد می‌نگارد[20]. بالاخره در زمان سید عبدالله شبّر و فرزندان صاحب ریاض و کاشف الغطاء فتوای قتل او در میانه منازعات سیاسی حاکمان عراق که برخی از آنان از میرزای اخباری واهمه داشتند، صادر گردید و خون او و فرزند و شاگردش توسط عده‌ای مباشر بی پروا ریخته شد[21].

    جالب آنکه این سید محمد اهل کیمیا و علوم غریبه بوده و چنانکه گذشت و در متن کتاب نیز خواهد آمد مولی امین استرآبادی هم اهل منامات بوده و به کیمیاء نیز اعتقاد داشته و نسبت به آن آشنایی داشته است. اما امین چنانکه گذشت اهل خویشتن داری و مدارا بوده است.

    به هر روی سید محمد اخباری هندی نیشابوری استرآبادی، نویسنده کتاب رجال، را نه باید با سید محمد استرآبادی صاحب رجال کبیر اشتباه گرفت و نه باید او را موسس اخباری گری و صاحب فوائد مدنیه دانست.



[1]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 280.

[2]. تعلیقة امل الآمل ص 246 و موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 282.

[3]. تعلیقة امل الآمل ص 292.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 197.

[7]. همان پاورقی.

[8]. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج 22 ص 97.

[9]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 صص 198-197.

[10]. رسائل المحقق الکلباسی ص 123.

[11]. الفوائد المدنیة صص 59-58.

[12]. نگاه کنید به: القول الرشید فی الاجتهاد و التقلید ج ‏1 ص70 و منتهى المقال فی أحوال الرجال؛ المقدمة، ص 41.

[13]. برخی از این نویسندگان که به همین تناقض عنایت داشته اند، لامحاله تاریخ کشته شدن میرزای استرآبادی اخباری موهوم را عقب کشیده و او را متوفای 1022 دانسته اند. القول الرشید فی الاجتهاد و التقلید ج ‏1 ص70.

[14]. او هر چند به میرزا محمد معروف بوده اما نه در نسب خود ادعای سیادت کرده و نه لباس سادات را می‌پوشیده است. ر ک: مکارم الآثار ج 3 صص 927 و 942.

[15]. مکارم الآثار ج 2 ص 467 و ج 3 ص 944. هر چند که میرزای اخباری با اهل لار شیراز مراوداتی داشته و کتاب‌ای را هم برای ایشان نوشته اما نمی‌دانیم دست روزگار چگونه دختر او را تا کرمان هم کشانده و او را به حباله عقد حکیم سبزواری درآورده است. همچنین نحوه آشنایی این دو و چرائی تمایل شخصی چون حکیم به خانواده فردی چون میرزای اخباری متعصب در‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد. این دو نکته پذیرش این مساله را با کندی مواجه می‌سازد. البته به علت عدم نقل مطالب زیادی در مورد خانواده حکیم سبزواری، نقل متضادی نیز نداریم که با تمسک به آن، این نسبت را قطعا نفی کنیم. اما ابهام به حال خود باقی است.

[16]. آن سه عبارتند از: تقویم الرجال و کلیات الرجال و صحیفة الصفاء فی ذکر اهل الاجتباء و الاصطفاء. کتاب اخیر که در دو جلد نگاشته شده به کتاب رجال کبیر محدث اخباری استرآبادی شهرت دارد.  نگاه کنید به: مکارم الآثار ج 3 صص 940-936 و روضات الجنات ج 7 صص 128 و 139. مطابق آنچه که از رجال کبیر او نقل شده گویا این کتاب عمدتا به فقیهان پس از غیبت می‌پردازد. به هر روی چنانکه در متن کتاب نیز می‌آید، اخباری بودن با اعتبار دادن فراوان به فن رجال روایات سازگار نمی‌باشد.

[17]. منهج المقال بزرگترین کتاب رجالی میرزای استرآبادی بوده که به کتاب رجال کبیر استرآبادی معروف است و بعدها نیز وحید بهبهانی بر آن حاشیه می‌نویسد. او دو کتاب رجالی دیگر به نام‌های الوسیط و الوجیز داشته است. ر ک: موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 282 و ادوار الفقه الامامی ص 253.

[18]. نقل ما از روضات الجنات ج 4 ص 401. وی در رجال خود همچنین احوال صاحب حدائق و سید بحرالعلوم را نیز ذکر می‌کند. ر ک: الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، المقدمة ص 17 و الفوائد الرجالیة ج 1 ص 48.

[19]. مکارم الآثار ج 3 ص 940.

[20]. این کتاب، کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء نام داشته است که شیخ جعفر آن را برای فتحعلی شاه قاجار فرستاده است. ر ک: روضات الجنات ج 2 ص 202. به نظر می‌رسد که این اقدام کاشف الغطاء و دیگر علماء بنیان اولیه دادگاه ویژه روحانیت به شمار می‌رود. در تاریخ علمای قاجار - و به ویژه مشروطه - به خصوص همین چند فقیهی که در متن از آنان نام بردیم رفتارهایی به ثبت رسیده که می‌تواند هم حجت و هم عبرت و هم الگوی برخی از مباحث فقهی و حقوقی نظام اسلامی ما باشد.

[21]. مکارم الآثار ج 3 ص 943-942.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۵۴
کاربر بیان

فصل سوم: تفسیر کردن نظریات علمی بر پایه تاریخ مساله

گفتار یکم: تاثیر دانش تاریخ در سرنوشت مسائل علمی رشته‌ها

 

    پیش از ورود به بحث مناسب است که مراد از تاریخ را در این نوشتار روشن سازیم. واژه تاریخ در اینجا می‌تواند دو معنا داشته باشد. نخست حوادث و قضایایی که به نحوی از انحاء در پیدایش منابع استنباط فقهی دخیل بوده و زمینه ساز نزول‌ آیه یا صدور روایت یا تقریر یا سنت معصومین(ع) بوده و یا منابع مزبور در ظرف آن امور صادر شده اند به طوری که آن قضایای تاریخی به عنوان ظرف و قرینه منابع فقهی قلمداد می‌گردند. معنای دوم از تاریخ در اینجا همان تاریخ علم است که عبارت است از قضایا و وقایعی که موجب حدوث و رشد و تحول در متن مسائل علمی و فقهی و اصولی، نه منابع آنها، شده اند. بنابراین تاریخ در کاربرد نخست عبارت است از اموری عینی که در صدور و تحقق امور عینی دیگری، که عبارتند از منابع استنباط[1]، نقش داشته و یا در ظرف صدور آنها حضور داشته اند و به عنوان قرینه در تفسیر منابع مذکور به کار می ایند. چنانکه تاریخ در کاربرد دوم خود عبارت است از اموری عینی[2] که در حدوث، رشد و تحول مسائل علمی نقش داشته و یا در ظرف این تحولات حاضر بوده اند. از آنجا که عمده مباحث تاریخی استرآبادی در نفی علم اصول و درایه و برخی مسائل فقهی معطوف به کار برد دوم است، آنچه که محور بحث‌های این کتاب قرار گرفته همین معنا از تاریخ می‌باشد و از این به بعد هر وقت کلمه تاریخ را به کار می‌بریم صرفا تاریخ علم را قصد می‌کنیم. البته استرآبادی غیر از تاریخ علم، از مباحث تاریخ مطلق نیز در استنباطات علمی خود بهره گرفته است[3].

    اکنون که روشن گردید موضوع بحث در این کتاب تاریخ علم است و نه مطلق تاریخ مناسب است برخی سخنان پیرامون فوائد مطالعه تاریخ فقه و ضرورت آن را از نظر بگذرانیم. به این سخنان توجه کنید:

-             برای پژوهش در تاریخ فقه فواید علمی انبوهی ذکر شده است. مانند: الف- اطلاع بر اسالیب فقهی که فقهاء بر طبق آن سیر کرده اند و مایه تنوع مناهج و مسالک استنباطی ایشان شده است. چرا که بی شک فقه با همه روش‌های مختلف خود هدف واحدی را دنبال می‌کند و تفاوت‌ها تنها در روش‌هایی است که که برای رسیدن به آن هدف واحد پیگیری می‌شود. ب- شناخت عواملی که در پیشرفت و تطور علم نقش داشته اند. ج- آگاهی بر اسبابی که مانع تحول جریان فقهی شده اند؛ مانند ظهور اخباری گری نزد شیعه در قرن یازدهم و دوازدهم و مانند بسته شدن باب اجتهاد نزد اهل سنت در اواسط قرن هفتم. جز اینکه موانع حرکت گروه نخست دیری نپایید تا آنکه به وسیله کوشش بزرگان فقهایشان از میان رفت اما آثار سلبی عامل دوم نزد اهل سنت تا امروز بر پا مانده است[4].

-              پژوهشگر تاریخ علم هنگامی که به مراحل تکمیلی در رشته‌های مختلف می‌رسد واقعیتی را به خوبی در می‌یابد و آن اینکه بحث و فهم عمیق علوم از پژوهش در تاریخ علم جدا ناشدنی است. چرا که با تاریخ پژوهی علوم است که می‌توان بر اسرار و گوشه‌های پنهان علوم آگاهی یافت. تشریع و فقه اسلامی نیز مانند دیگر علوم از این قاعده مستثنی نیست[5].

-              بدون شک دانستن تاریخ پیدایش و تحوّل هر علم در درک مسائل آن علم نقش بسزایی دارد و هنگامی می‌توان سیر تطوّر یک علم را بررسی کرد که از آثار و شیوة کار علمی دانشمندان در آن رشته آگاهی داشت. بنابراین، تحقیق و تتبّع در تاریخ فقه و فقها و به تبع آن آشنایی با تاریخ اصول فقه و دانشمندان این علم برای درک بهتر این دانشها امری ضروری است[6].

-             علم به چگونگى ادوار فقه را فوائدى زیاد مى‌باشد، که در طى مباحث آن‌ ممکن است وقوف و توجه بدانها به هم رسد، برخى از آن فوائد، در این موضع، بطور اشاره، یاد مى‌گردد: 1- علم اجمالى بتکالیف و احکام. 2- علم تفصیلى به مناسبات صدورى احکام 3- آگاه شدن از چگونگى تحقق یا عدم تحقق اجماع 4- اطلاع یافتن از طرز تفقه در دوره‌هاى اولیۀ اسلام.5- علم به مذاهب اصلى و مهم فقهى و زمان حدوث و معرفت مؤسس و زعیم آنها  6- توجه به جهاتى چند که در مقام تعدیل و ترجیح اقوال مختلف سودمند مى‌باشد[7].

-            تردیدی وجود ندارد که تاریخ فقه مفید و سودمند است. چرا که آگاهی از تلاشهای عالمان و تدرج عقول نورانی شان در مسیر رشد زمینه ساز رسیدن به حقیقت است. پر واشح است که هر عصری از اعصار تاریخ، شخصیت و نمادهای خاص خودش را دارد و هیچ شخص یا گروهی نمی‌تواند در فضای خلاء و بریده از زمینه‌های طبیعی و اجتماعی پیرامونش کاری را انجام دهد یا درکی از واقعیت و خود داشته باشد. بنابراین خواه ناخواه نشانه‌های محیطی در اقوال و افعال آن شخص و اشخاص نمود می‌یابد. نتیجه طبیعی این حقیقت این است که پژوهش تاریخ فقه وسائل و ادوات لازم را برای تحلیل اندیشه‌های فقیهان و سخنان راویان و پی بردن به اسباب و عوامل واقعی آنها در اختیار ما قرار می‌دهد. این امر باعث می‌گردد تا سره را از ناسره و بیرونی را از بومی باز شناسیم[8].

 

     اگر چه سخنان بالا هر کدام دارای نکات و محسناتی است اما به نظر می‌رسد که دو کلام اخیر جامع‌تر و دارای بیانی دقیق‌تر هستند. به واقع صاحبان این سخنان با بیان دقیق خود مخاطب را قانع می‌کنند که اساسا بی اطلاع از تاریخ فقه نمی‌توان به دل فقه زده و به خیال خود مشغول استنباط شد. از این در دو نمونه اخیر وقایع تاریخی علم را در هویت آن دخیل دانسته و درک واقعی از مراد و جهت گیری مسائل آن را متوقف بر درک تبار و تاریخ آن مسائل می‌داند.

    با توجه به نکاتی که در این گفتار گذشت، ما نیز همین دیدگاه را پیرامون سهم تاریخ علم در درک هویت علم و مسائل آن داشته و برای آن نقشی فراتر از تبیین ملامح اجتهادی و یا نکات اضافی و غیر ضروری قائل می‌باشیم. در متن کتاب خواهید دید که استرآبادی نیز با التزام به همین اصل، در این باب دیدگاه وسیع و متنوعی را دارد. به واقع چنان که برخی از محققین نیز گفته اند، استرآبادی دیدگاه انتقادی خود را بر تاریخ علم بنیان گذاشته و دریافته که هیچ ابزار کارآمدی بهتر از تاریخ نمی‌تواند نظر عمومی شیعه را به خود جلب کرده و آنان را با قرائت متفاوت خود همراه سازد. به واقع استرآبادی با بررسی‌های تاریخی توانسته که اصالت را از علم اصول سلب کند و فقه را بی نیاز از آن جلوه دهد[9]. در گفتار بعدی پیرامون تاثیر تاریخ علم در تفسیر تاریخی مسائل علمی به تفصیل سخن خواهیم گفت.

 



[1]. بر اهل دقت پوشیده نیست که منابع استنباط اموری متشخص و عینی می‌باشند و دست کم آنجا که مورد استفاده مستنبطین قرار می‌گیرند به عنوان پدیده‌هایی ثابت و عینی مورد مطالعه ایشان قرار می‌گیند و ایشان خود را موظف به تحلیل ثانوی ابعاد منابع مزبور و لوازم آن می‌دانند نه این که با آن منابع به عنوان قضایایی علمی برخورد کرده و بخواهند با استنباطات خود قضایای دیگری را، که مسانخ و هم ردیف قضایای مذکور در منابع خواهد بود، از آن منابع استخراج کرده و بر گستره آنها افزوده و آنها را توسعه دهند.

[2]. پوشیده نیست که در بررسی‌های تاریخ علم، حتی مسائل، سخنان و نظریه‌های علمی که موجب تغییر مسیر تاریخ علم شده اند از آن جهت که پدیده‌ای زمان‌مند بوده و در برهه‌ای از تاریخ رخ داده و موجب تغییراتی شده اند، مورد مطالعه قرار می‌گیرند. از همین رو این مسائل ذهنی در زمره امور عینی و شواهد تاریخی قرار دارند.

[3]. الفوائد المدنیة ص 367.

[4]. تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره ص 8.

[5]. تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره ص 11.

[6]. تاریخ فقه و فقها ص 8.

[7]. ادوار فقه (شهابی) ج 1 صص 42-41.

[8]. تاریخ الفقه الجعفری مقدمه محمد جواد المغنیة ص 8.

[9]. مرحوم شهید محمدباقر صدر(ره) در این باره می‌نویسد: «و لعلّ أنجح الأسالیب التی اتّخذها المحدِّث الأسترآبادی‏ و أصحابه لإثارة الرأی العام الشیعی ضدّ علم الاصول هو استغلال حداثة علم الاصول لضربه، فهو علم لم ینشأ فی النطاق الإمامی إلّا بعد الغَیبة، و هذا یعنی أنّ أصحاب الأئمّة و فقهاء مدرستهم مضوا بدون علم اصول، و لم یکونوا بحاجةٍ إلیه. و ما دام فقهاء تلامذة الأئمّة- من قبیل زرارة بن أعین و محمد بن مسلم و محمد بن أبی عمیر و یونس بن عبد الرحمن و غیرهم- کانوا فی غنىً عن علم الاصول فی فقههم فلا ضرورة للتورّط فی ما لم یتورّطوا فیه، و لا معنى للقول بتوقّف الاستنباط و الفقه على علم الاصول». المعالم الجدیدة للأصول ج ‏1 ص 101.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۲۹
کاربر بیان

 

این کتاب که هدف اولیه و اصلی آن ترسیم علل و چگونگی دیدگاه تاریخی امین استرآبادی و نحوه استفاده وی از این دیدگاه در تفسیر و نقد مسائل علمی است، سهم شایان توجهی در تبیین ماهیت حرکت اخباری گرایانه استرآبادی و چرایی گرایش انتقادی وی دارد. تلاش برای درک نگاه انتقادی استرآبادی و نیز درک خاستگاه و هدف گرایش اخباری گری وی بدون حل این نگاه تاریخی وی و ثمرات آن، ناصواب و به بیراهه رفتن است. کتاب فرارو با توجه به موضوع اصلی و هدف نهایی خود –که یکی از سرفصل های فلسفه علم است- در تلاش برای اقناع پژوهشگران علوم انسانی و به ویژه فقه پژوهشان و اصولیون در جهت درک ضرورت توجه به نقش تاریخ علم در هویت شناسی علوم و مسائل آنها می باشد.

مشخصات ظاهری:

صفحات: 251 صفحه

جلد: شومیز

قیمت: 65000 تومان (با تخفیف: 42000 تومان)

 

جهت تهیه کتاب، پس از اطمینان از موجودی کتاب، نسبت به واریز وجه کتاب و هزینه پستی و ارائه آدرس پستی خود اقدام کنید.

جهت مطالعه به کتابخانه فیضیه و کتابخانه مسجد اعظم مراجعه نمایید.

فهرست اجمالی:

پیشگفتار

مقدمه

فصل یکم: نگاهی به برخی خصوصیات زندگی مولی محمد امین استرآبادی

فصل  دوم: روش شناسی استرآبادی در تفسیر تاریخ علم

فصل سوم: تفسیر کردن نظریات علمی بر پایه تاریخ مساله

فصل چهارم:مبانی و روش استرآبادی در تفسیر نظریات علمی بر پایه شناخت ذهنیت پردازندگان آنها

فصل پنجم: عوامل و زمینه های تاریخی موثر بر شکل گیری نگاه انتقادی و مسلک اخباری گری استرآبادی.. 183

 

جمع بندی و نتیجه گیری

منابع

. 53

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۳۲
کاربر بیان