نشر و توزیع آثار حجت الاسلام آزادبخت

این وبلاگ مختص به نشر و توزیع آثار مکتوب حجت الاسلام باقر آزادبخت -زید عزه- و دریافت نظرات خوانندگان آنها می باشد و هیچ فعالیت دیگری ندارد

نشر و توزیع آثار حجت الاسلام آزادبخت

این وبلاگ مختص به نشر و توزیع آثار مکتوب حجت الاسلام باقر آزادبخت -زید عزه- و دریافت نظرات خوانندگان آنها می باشد و هیچ فعالیت دیگری ندارد

ساختمان فیضیه را برای 1437 شمسی چگونه بسازیم؟

پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۲۴ ب.ظ

بسمه تعالی

در حاشیه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

ساختمان فیضیه را برای 1437 شمسی چگونه بسازیم؟

یا

(حوزه انقلابی در گام دوم؛ بیم ها و امیدها)

یادداشت سفارشی برای نهمین همایش منطقه ای جامعه مدرسین و علمای بلاد در اصفهان-آذرماه 1398

درباره چه چیزی سخن می گوییم؟

موضوع بیانیه گام دوم، حرکت و تغییر نسل ها و مراحل پیش روی کشور است و روح آن نیز مدیریت صحیح این حرکت می باشد. به همین دلیل بی فوت وقت و افزودن کلمه ای، به سراغ حرکت حوزوی در گذشته و آینده انقلاب رفته و در این نوشته برخی از مسائل و مبانی و الزامات موثر آن را بررسی می کنیم.

چنانکه امامین انقلاب فرموده اند، اسلام و اسلام گرایی بر دو صورت است؛ اسلام ناب و اسلام آمریکایی و دومی نیز در دو شکل مورد پذیرش واقع می شود؛ اسلام متحجر و ارتجاعی و اسلام سکولار. به برکت مشخصات اصیل مذهب تشیع دامنه این آسیب ها در این مذهب کمتر از برخی مذاهب دیگر است اما همواره باید احتمال کج فهمی یا نفوذ را در نظر گرفت و از این دو گرایش افراط و تفریط -جاهلانه- بر حذر بود.

در اینجا نمی خواهیم به مشخصات این گرایش ها پرداخته و آنها را بشناسانیم. بلکه با توجه به موضوع بحث در صدد ترسیم خطوط اصلی تفکر اسلام ناب در ساحت تمدن سازی و تحقق بیانیه گام دوم هستیم. همین موضوع هم صرفا در حدود نقش روحانیت و مبانی و الزامات آن بررسی می گردد. به دیگر سخن مساله این نوشتار این است که حوزه علمیه در آینده جمهوری اسلامی ایران و گام دوم انقلاب چه نقشی را ایفاء کند و الزامات و مبانی تحقق این نقش چیست؟

جهش علمی و حمایت فکری از جامعه و حاکمیت

آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور، علم و دانش آن است. روی دیگر دانایی توانایی است. آنچه غرب را بر بسیاری از بلاد دنیا مسلط ساخت علم و پیشرفت او بود. در این میان پیشرفت مادی در عرصه نظامی و غیر نظامی پای غرب را به دیگر بلاد باز کرد ولی آنچه او را ماندگار و نفوذش را دوام بخشید و با آن عقل و روح مردم آن مناطق را تسخیر کرد، قدرت غرب در علوم انسانی بود و نه پیشرفت های مادی. آنها با هنر مردم را جذب کردند، با سیاست و قواعد ساختاری این علم زمین بازی را برایشان طراحی کردند و با حقوق آنها را به سمت دفاع عقلانی از ارزش های غربی سوق دادند به طوری که مخالفین آنها به وسیله همین پذیرندگان حقوق غربی اسکات و خاموش شوند. قدرت هالیوود و قدرت رسانه ها، یکی از ثمرات تاکید و توغل غربی ها در علوم انسانی است.

اگر فلاسفه غرب را سلسله جنبان تسخیر جامعه به وسیله علوم انسانی بدانیم، رشته های هنری و صنایع انسانی و اجتماعی پیاده سازان قواعد و اقتضائات حاصل از بحث های علمی در زندگی مردم هستند. در جانب مقابل باید پرسید آیا حوزه های علمیه که در رأس همه مراکز علمی اسلامی، سلسله جنبان علوم الهی و انسانی اند قصد و انگیزه ای برای در اختیار گرفتن حرکت جامعه و ایفای نقش «پیشوایی» دارند یا خیر؟ آیا همچنان می خواهند به شکل ساده ای از «ایصال الی الطریق» بپردازند یا به اشکال پیچیده و پذیرفته و جدید ابلاغ و بلاغ و بلکه ایصال الی المطلوب در حوزه فرهنگ و سیاست همت گمارند؟ در این صورت برنامه ای برای این کار دارند؟ تا چند سال آینده مجامع فکری حوزه خلاء عقب افتادن از غرب را جبران می کنند؟

شناخت جامعه، رویکرد اجتماعی به علوم و تحقق علم نافع در بستر جامعه

به دیگر سخن غربی ها هر مساله علمی را که به انسان مربوط شود، سرانجام با رنگ و بوی اجتماعی داوری می کنند. چرا؟ چون انسانی که قرار است مساله ای فردی را برای خود بپذیرد، در جامعه زندگی می کند و تفکیک موضوعی و منطقی مسائل و تمییز محمول اولی از محمول غیر اولی و دارای واسطه گر چه صحیح است و در مراتب هستی و چیستی های آن، واقعیت دارد اما نهایتا این علم آنگاه نافع و سوق دهنده انسان به سعادت خواهد بود که واقعیت انسان متحرک در بستر جامعه را رهنمون شود. پس هر مساله علمی پیوستی اجتماعی و بلکه خودش جنبه یا تمثلی اجتماعی دارد.

بنابراین بزرگترین چالش ما در دهه ها آینده این است که آیا بالاخره برای دین و همه مسائل آن به طور مستقیم یا غیر مستقیم جنبه و بعد اجتماعی قائل می شویم یا خیر؟[1] چنانکه از دیرباز تا کنون برای بخشی از آنها این شأن و جنبه را قائل بوده ایم. آیا اجتماع را جز جمع الآحاد می بینیم؟ آیا سعادت اجتماع را در چیزی بیشتر از عمل هر فرد به وظیفه صحیح در حیطه موضوعات فردی میبینیم یا خیر؟ آیا برای وضع متعارف که کثیری به وظایف خود عمل نمی کنند، مکانیزم و دستگاه و فرآیند اصلاح و تتمیم پیش بینی می کنیم یا خیر؟ اینها و بیش از اینا چالش های نظری پیش روی علوم دینی ما -خصوصا فقه و فلسفه- در چهل سال آینده انقلاب است و با تحولات اساسی در بنیاد های اجتماعی که از هم اکنون کم و بیش پیداست بایستی به استقبال تئوری و ایدئولوژی این تغییرات رفت و یا به آنها تن داد و آنها بر جامعه ما سوار شوند.

این رویکرد -که از ارتکاب آن ناچاریم- تغییر جدی در دانش های ما نیز به دنبال خواهد داشت و آثار این تغییر نیز فراوان است. از جمله اینکه مطالعات اجتماعی را به تحقیقات انتزاعی ترجیح داده و بر آنها مقدم می سازد چرا که کاربرد بیشتری نیز دارند. اما روی حساب مختصات معرفی فلسفه اسلامی باید در نظر داشت که بایستی بدون افراط و بدون عدول از مباحث مفهومی و تحلیلی و اقتضایی و ابطال منطق ارسطویی، آنها را در پیوند با آمار و واقعیات جامعه ببینیم زیرا هیچ آمار و مساله کاربردی بدون مبانی و یا راهبردها تفسیر نخواهند شد و به تصمیم گیری منتهی نمی شوند.

برای این مهم باید در فرآیند تحصیل و بلکه همگرایی و هم افزایی و تحقیقات حوزوی نیز بازاندیشی جدی صورت گیرد. پس مساله این است که فیضیه را چگونه بسازیم که در برابر امواج تغییرات اجتماعی آینده نه تنها گزندی نیابد و دچار استحاله و انفکاک از تاریخ و رسالت های خود نگردد بلکه کارآمدی خود را حفظ و ارتقاء داده و خورشیدی باشد در طوفان تغییرات اجتماعی حال و آینده و لوازم زندگی اجتماعی بشر؟ آیا همچنان با حجره های جدا از هم و طلابی که به صورت فردی در هر حجره ای مشغول مطالعه در ادبیات یا منطق یا فلان مساله انتزاعی و غیر ضروری هستند یا اینکه فیضیه به صورت مشبک و شبکه ای مانند هندسه عظیم خداوند در کندوهای همگرای زنبور عسل، ساخته شود؟ البته می دانید که این سخن ها بیشتر به استعاره ای برای مقصود این نوشته شبیه می ماند تا نظرات یک مهندس معماری برای ساختمان جدید مدرسه فیضیه.

مجتهد مدیر، ساختار شناس و فراساختاری؛ نیاز اکید آینده انقلاب اسلامی

برای آینده این انقلاب همچنان نیازمند مجتهدانی والامقام هستیم که در امر جامعه استقامت به خرج دهند و اصلاح فکری و فرهنگی -و سپس سیاسی و اداری- جامعه را سرلوحه همت والای خود قرار دهند و این کار از مجتهد توانمند بهتر بر می آید تا از شخص فاضل و از شخص فاضل بهتر بر می آید تا شخص متوسط. به تعبیر امام امت (رضوان الله تعالی علیه) جامعه اسلامی به مدیر مجتهدی نیاز دارد که چنان توانا باشد که اگر در کشور کفر قرار گرفت بتواند آن را خوب اداره کند.

اصل نیاز فردای ما حضور چنین مجتهدانی است. بایستی زمینه ای ایجاد شود که از همین افراد موجود حوزه کسانی که در خود سلیقه و فهم اجتماعی و ساختاری را سراغ دارند رفته رفته و آرام با کار مدیریتی آشنا شوند و وارد عرصه گردند و خلاء امروز و فردای انقلاب اسلامی تامین گردد. اگر چنین حرکتی به صورت قوی تر از آنچه کم و بیش اکنون هم وجود دارد، شکل بگیرد شعاع تاثیر آن گسترده خواهد بود و الگوی حرکت عمومی حوزه علمیه -و هر جایی که از حوزه تاثیر می پذیرد- خواهد شد.

 

بیم برخی مبانی و نگاه های آسیب زا در مدیران حوزوی در آینده انقلاب اسلامی و ضرورت اصلاح آن

یکی از آسیب های قابل فرض و چه بسا تحقق یابنده در آینده انقلاب، مربوط به نوع نگاه یا حتی نوع مبنای اصولی و فقهی مدیران انقلاب اسلامی است.

توضیح این چالش و خطر این است که روش های پیش بردن و اداره این امور و شؤون عمدتا بر پایه چند رویکرد صورت می گیرد؛ یا احتیاط در ارتکاب راه های موثر و حساس و تحفظ بر وضع موجود و قدر متیقن ها که این رویکرد اصلا موجب پیشرفت عمده نمی شود- و یا آزمون و خطا تا حصول نتایج مطلوب احتمالی و یا یأس از حصول حجت و ناکامی در قطع به طریق صائب و ایجاد تحیر.

در صورت سوم مدیر مزبور طبیعتا «قلاده تکلیف» را از «گردن خود» باز کرده و به «گردن دیگری» انداخته و گاهی شخصی را که خوش صحبت است و می تواند «حجت» را تمام کند و نیاز احساسی یا شرعی مسؤول اصلی به «حجت و ظن معتبر» را تامین کند، جلو می اندازند تا «مساله متنجزه» ای که بر ایشان «واجب کفایی» بود را به دیگری واگذارند و «مسأله شرعی» مدیران پایان پذیرد. پس مساله مهم و مبنایی این است که مسوول مجتهد ما دنبال حل «مساله -شرعی- خود» است یا «مساله کشور» که امری اجتماعی و نفس الامری است[2]؟

از سوی دیگر کافی است که شخص فرصت طلبی پیدا شود که کمی «زرنگ» باشد تا «به حسب ظاهر»، صفات عامه «تصدی» و «اهلیت» را به چشم مسؤولین اصلی تر بکشد. اینکه بعد از تصدی و پذیرش کار، به مسؤولیت به چه دیدی می نگرد، امری است که تنها باید امیدوار بود که خداوند او را از تخریب یا کم کاری مصون بدارد.

حضور عمومی روحانیت در بدنه نظام اسلامی به چه شکل باشد؟

فارغ از اینکه در چهل سال آینده از نظر میزان و کمیت مشارکت فعلی عموم حوزویان در مناصب حکومتی وضع خوبی برقرار باشد یا خیر، آنچه که آسیب زا است سطح طلبه و یا نوع حضور او در آن جایگاه بوده است. طلبه فاضلی که با دقت و انسجام ذهنی خود می تواند از مجموعه های مختلف گره گشایی کند بایستی در این سمت ها حضور یابد و نه کسی که فاقد این وصف است.

همچنین اگر چه این روحانی یا دستگاهی که او را به کار گرفته، سکولار نباشد اما اگر از این فکر استفاده نشود و خاصیت طلبگی وی به کار گرفته نشود -چه ساختار آن قدر او را محدود کرده باشد که جایی برای اندیشه و تشخیص وی نگذاشته باشد چه خود کوتاهی کند- در حقیقت کارمندی ملبس خواهد بود که تنها فرقش با دیگر «همکاران» تلبس او است و چه بسا خلق طلبگی را نیز فراموش کند. این آسیب قاعده مند و قابل پیش بینی که اکنون نیز وجود دارد و علتش نیز معلوم است، در آینده کاملا قابل تحقق و دوام است. ما به این قسم از استفاده از روحانیت «حضور سکولاری» آنها می گوییم (در مقابل حضور سکولارها و افرادی که اندیشه جدایی دین از دولت را دارند). پس باید چاره ای اندیشید که روحانی و طلبه برای کارهایی در داویر و نهادها حضور یابد که واقعا کار طلبگی باشد و بتواند در کارویژه های متناسب با توان خود مشارکت کند نه اینکه هدر برود.

دو پیشنهاد اجرایی

 

نخست درباره انتخاب مدیران ارشد

پر واضح است که تغییر و اصلاح این روند نیز با تکیه بر مدیر کلانی خواهد بود که به لزوم سرکشی و اداره مستقیم و شفاف این طبقه از زیر مجموعه خود معتقد باشد. جستجوی چنین مدیرانی از میان کسانی که ده-بیست سال یا بیشتر سابقه معلوم مدیریتی کلان داشته و تغییر خاصی ایجاد نکرده اند، راه گشا نیست. پس به جای آنکه محافظه کارانه از افراد کهنه کار و ایستا -علی رغم تجارب ذی قیمتشان که در جای دیگری به کار می آید- طلب تغییر و تحول کرد، بایستی ریسک طبیعی و معقول را پذیرفت و سراغ افراد صالح و دارای ظرفیتی رفت که زمینه اصلاح را دارند. این راز تاکید بیانیه گام دوم بر جوانان و نیروی جوانی است. پس بایستی در انتصابات مربوطه نیز تحولی ایجاد شود. شفافیت در ملاک ها قطعا زمینه مشارکت و شورآفرینی را ایجاد کرده و همه را حول محور حرکت گام دوم انقلاب گرد می آورد.

پیشنهاد دوم: فورا جوانان دهه شصت و هفتاد را دریابید!

امّا راه طی‌شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ی این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ی میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرتهای گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه‌ی انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ی اسلامی بسازند.

نکته‌ی مهمّی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیّتهای طبیعی و انسانی، کم‌نظیر است و بسیاری از این ظرفیّتها با غفلت دست‌اندرکاران تاکنون بی‌استفاده یا کم‌استفاده مانده است. همّتهای بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی، خواهند توانست آنها را فعّال و در پیشرفت مادّی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.

مهم‌ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیّت جوان زیر ۴۰ ‌سال که بخش مهمّی از آن نتیجه‌ی موج جمعیّتی ایجادشده در دهه‌ی ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است. ۳۶ میلیون نفر در سنین میانه‌ی ۱۵ و ۴۰ سالگی، نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبه‌ی دوّم جهان در دانش‌آموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیه‌ی انقلابی رشد کرده و آماده‌ی تلاش جهادی برای کشورند، و جمع چشمگیر جوانان محقّق و اندیشمندی که به آفرینشهای علمی و فرهنگی و صنعتی و غیره اشتغال دارند؛ اینها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته‌ی مادّی با آن مقایسه نمیتواند شد.

عبارت فوق عینا متن بیانیه گام دوم است. همچنین مقام معظم رهبری (مدظله العالی) اخیرا در دیدار با فعالان اقتصادی فرمودند که « یکی از مزیّتهای بزرگ کشور عبارت است از فرصت جمعیّت جوان کشور -چقدر من لذّت بردم که این برادرمان گفت: من چهار هزار جوان را در این بخش مشغول به کار کردم؛ واقعاً انسان لذّت میبرد- به تعبیر این جمعیّت‌شناس‌ها «پنجره‌ی جمعیّتی». ما امروز در دلِ این فرصت قرار داریم. [طبق] آنچه به من گزارش دادند، آدمهایی که تخصّصی در این کار دارند و کارشناس این کارند میگویند این فرصت تا بیست سال دیگر ادامه خواهد داشت؛ ما بیست سال این فرصت را داریم؛ اگر در این بیست سال توانستیم پایه‌های کار خودمان را محکم کنیم که بُرد کردیم؛ اگر غفلت کردیم و این بیست سال فرصت از دستمان رفت و کشور وارد عرصه‌ی سالمندی و فرسودگی شد، دیگر کاری نمیشود کرد. ».

باید توجه داشت که جمعیت دهه شصت و هفتادی چه مقدار از نیروهای حوزه علمیه را تشکیل داده و برای این نیروهای جوان و حجم تکرار ناشدنی این نسل از فرزندان حوزه، برنامه ای در نظر گرفت که به آرامش و کارآمدی چشم گیر آنان منتهی شود.

عصمنا الله من الزلل

الحمد لله رب العالمین

باقر آزادبخت

 

[1]. به تعبیر علامه طباطبایی(ره) : تمام شئون اسلام اجتماعی است  (المیزان ج 2 ذیل آیه 213 بقره) و نیز « ارزش احکام اسلامی در محیط اجتماعی و تحت حاکمیت اسلام معلوم میگردد » (همان ج 4 ذیل آیات 32-35 سوره نساء).

[2]. یا اینکه فحص را در شبهات موضوعیه جاری نمی سازد و یا حتی امور مهمه را پس از مواجهه مورد بررسی و فحص قرار می دهد و خود به استقبال آنها نرفته و برنامه ریزی و مقدمه علمیه را جز در حد متعارف دیگران لازم نمی داند؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی