(برشی از کتاب «نقش تاریخ فقه در بازشناخت فقه و تحول آن» ص 33)
او خود داماد استادش میرزا[سید] محمد استرآبادی[1] صاحب کتب رجالی معروف بوده است[2]. داماد او نیز فردی از خطه استرآباد به نام سید امیر محمد مومن استرآبادی بوده است[3]. میرزا عبدالله افندی این سید را در حج دیده است[4]. او بعدا در سال 1087 به اتهام تغوط در مسجد معظم توسط دستگاه حاکمه مکه گردن زده و به شهادت میرسد[5]. به هر روی استرآبادی غیر از این صبیه که متعلقه سید امیر محمد مومن بوده، فرزندان ذکوری نیز به نامهای زین العابدین، جمال الدین، حیدر[6]، ابوالحسن و علی[7] داشته که همگی اهل علم بوده اند. در نقل دیگری یکی از فرزندان او که کنیه اش ابوجعفر بوده، شخصی فاضل،عالم،شاعر و ادیب شمرده شده که در هند اقامت داشته است[8]. داماد و فرزندان او و محمد محسن بن محمد مومن استرآبادی از جمله شاگردان وی بوده اند[9].
پس از روشن شدن تاریخ اجمالی زندگی وی مناسب است که به برخی اشتباهاتی که بعضی از نویسندگان در باب سرگذشت و حتی نام وی مرتکب شده اند اشاره کنیم. برخی به اشتباه او را قدری قدیمیتر گمان گرده و پیش از صاحب مدارک دانسته اند[10] در حالی که او به تصریح خودش[11]، شاگرد صاحب مدارک بوده و چنانکه گذشت بر مدارک تعلیقه نوشته است. برخی نیز تفاوت او را با استادش میرزا محمد استرآبادی درک نکرده و از وی نیز به نام میرزا محمد استرآبادی نام برده اند[12] در حالی که محمد امین سید نبوده است. البته ظاهرا این عده او را با میرزا محمد نیشابوری اخباری، و نه با میرزا محمد استرآبادی رجالی، اشتباه گرفته اند. چرا که مرگ وی را به وسیله قتل به دست اصولیون در کاظمین دانسته اند. این نویسندگان صاحب فوائد مدنیه را متاخر از وحید بهبهانی و کشته شده در سال 1232- دویست سال بعد از زمان امین استرآبادی[13]- پنداشته اند. این در حالی است که این اوصاف بر سید محمد اخباری معروف صدق میکند. شاید علت این اشتباه فاحش شباهتهای زیاد میر محمد اخباری به مجموع میرزا محمد استرآبادی و امین استرآبادی بوده است.
میرزا محمد اخباری که بعد از زمان حیاتش به سید محمد معروف گشت[14]، خود متولد هند بوده، مادرش استرآبادی میباشد، پدرش در نیشابور به دنیا آمده و جد پدری اش در اراضی استرآباد ساکن بوده است. از این رو به نیشابوری استرآبادی اشتهار یافته است. صبیه او زوجه سوم ملاهادی سبزواری بوده است[15]. از طرف دیگر او نیز سه کتاب را در احوال رجال نگاشته است[16]. یکی از همین کتب که صحیفة الصفاء فی ذکر اهل الاجتباء و الاصطفاء نام داشته و در دو مجلد نگاشته شده و از دو کتاب دیگر او ضخیمتر بوده است، در لقب و صفت با نهج المقال[17] میرزای استرآبادی که آن نیز کتاب رجال کبیر استرآبادی لقب داشته، مشابهت دارد. او در این کتاب احوال معاصرین خود مانند صاحب ریاض را نیز نقل میکند[18]. از سوی دیگر هیچ کس اندازه سید محمد اخباری در اخباری گری تعصب و تصلب نداشته و شاید بتوان او را متعصبتر از خود امین دانست. او همانند امین در زمینه عقاید نیز کتبی را تالیف میکند و حتی یکی از آنها بعدها به وسیله یکی از شاگردانش به فارسی ترجمه شده و آیینه شاهی نام میگیرد[19]؛ شبیه همان دانشنامه شاهی امین استرآبادی. به هر روی پیگیریهای آقا محمدعلی بهبهانی کرمانشاهی و صاحب ریاض در کنار رفتارهای پر حاشیه سید محمد اخباری موجب شد که آنان فقیه درجه یک عصر و شاگرد برتر وحید بهبهانی یعنی شیخ جعفر کاشف الغطاء را پیش انداخته و او نیز پس از مدت مدیدی که با برخوردهای بی شرمانه و نسبتهای ناروایی از سوی میرزا محمد مواجه میگردد، کشف الغطائی دیگر در رد سید محمد مینگارد[20]. بالاخره در زمان سید عبدالله شبّر و فرزندان صاحب ریاض و کاشف الغطاء فتوای قتل او در میانه منازعات سیاسی حاکمان عراق که برخی از آنان از میرزای اخباری واهمه داشتند، صادر گردید و خون او و فرزند و شاگردش توسط عدهای مباشر بی پروا ریخته شد[21].
جالب آنکه این سید محمد اهل کیمیا و علوم غریبه بوده و چنانکه گذشت و در متن کتاب نیز خواهد آمد مولی امین استرآبادی هم اهل منامات بوده و به کیمیاء نیز اعتقاد داشته و نسبت به آن آشنایی داشته است. اما امین چنانکه گذشت اهل خویشتن داری و مدارا بوده است.
به هر روی سید محمد اخباری هندی نیشابوری استرآبادی، نویسنده کتاب رجال، را نه باید با سید محمد استرآبادی صاحب رجال کبیر اشتباه گرفت و نه باید او را موسس اخباری گری و صاحب فوائد مدنیه دانست.
[1]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 280.
[2]. تعلیقة امل الآمل ص 246 و موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 282.
[3]. تعلیقة امل الآمل ص 292.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 197.
[7]. همان پاورقی.
[8]. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ج 22 ص 97.
[9]. موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 صص 198-197.
[10]. رسائل المحقق الکلباسی ص 123.
[11]. الفوائد المدنیة صص 59-58.
[12]. نگاه کنید به: القول الرشید فی الاجتهاد و التقلید ج 1 ص70 و منتهى المقال فی أحوال الرجال؛ المقدمة، ص 41.
[13]. برخی از این نویسندگان که به همین تناقض عنایت داشته اند، لامحاله تاریخ کشته شدن میرزای استرآبادی اخباری موهوم را عقب کشیده و او را متوفای 1022 دانسته اند. القول الرشید فی الاجتهاد و التقلید ج 1 ص70.
[14]. او هر چند به میرزا محمد معروف بوده اما نه در نسب خود ادعای سیادت کرده و نه لباس سادات را میپوشیده است. ر ک: مکارم الآثار ج 3 صص 927 و 942.
[15]. مکارم الآثار ج 2 ص 467 و ج 3 ص 944. هر چند که میرزای اخباری با اهل لار شیراز مراوداتی داشته و کتابای را هم برای ایشان نوشته اما نمیدانیم دست روزگار چگونه دختر او را تا کرمان هم کشانده و او را به حباله عقد حکیم سبزواری درآورده است. همچنین نحوه آشنایی این دو و چرائی تمایل شخصی چون حکیم به خانواده فردی چون میرزای اخباری متعصب درهالهای از ابهام قرار دارد. این دو نکته پذیرش این مساله را با کندی مواجه میسازد. البته به علت عدم نقل مطالب زیادی در مورد خانواده حکیم سبزواری، نقل متضادی نیز نداریم که با تمسک به آن، این نسبت را قطعا نفی کنیم. اما ابهام به حال خود باقی است.
[16]. آن سه عبارتند از: تقویم الرجال و کلیات الرجال و صحیفة الصفاء فی ذکر اهل الاجتباء و الاصطفاء. کتاب اخیر که در دو جلد نگاشته شده به کتاب رجال کبیر محدث اخباری استرآبادی شهرت دارد. نگاه کنید به: مکارم الآثار ج 3 صص 940-936 و روضات الجنات ج 7 صص 128 و 139. مطابق آنچه که از رجال کبیر او نقل شده گویا این کتاب عمدتا به فقیهان پس از غیبت میپردازد. به هر روی چنانکه در متن کتاب نیز میآید، اخباری بودن با اعتبار دادن فراوان به فن رجال روایات سازگار نمیباشد.
[17]. منهج المقال بزرگترین کتاب رجالی میرزای استرآبادی بوده که به کتاب رجال کبیر استرآبادی معروف است و بعدها نیز وحید بهبهانی بر آن حاشیه مینویسد. او دو کتاب رجالی دیگر به نامهای الوسیط و الوجیز داشته است. ر ک: موسوعة طبقات الفقهاء ج 11 ص 282 و ادوار الفقه الامامی ص 253.
[18]. نقل ما از روضات الجنات ج 4 ص 401. وی در رجال خود همچنین احوال صاحب حدائق و سید بحرالعلوم را نیز ذکر میکند. ر ک: الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، المقدمة ص 17 و الفوائد الرجالیة ج 1 ص 48.
[19]. مکارم الآثار ج 3 ص 940.
[20]. این کتاب، کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء نام داشته است که شیخ جعفر آن را برای فتحعلی شاه قاجار فرستاده است. ر ک: روضات الجنات ج 2 ص 202. به نظر میرسد که این اقدام کاشف الغطاء و دیگر علماء بنیان اولیه دادگاه ویژه روحانیت به شمار میرود. در تاریخ علمای قاجار - و به ویژه مشروطه - به خصوص همین چند فقیهی که در متن از آنان نام بردیم رفتارهایی به ثبت رسیده که میتواند هم حجت و هم عبرت و هم الگوی برخی از مباحث فقهی و حقوقی نظام اسلامی ما باشد.
[21]. مکارم الآثار ج 3 ص 943-942.